هفتم فروردین ماه ۱۳۸۴ فکر کنم ساعت موبایلمو دو بار جلو بردم.چون صبح 8:30 بیدار شدم و 9 از خونه
بیرون اومدم ولی وقتی نشستم توی ماشین ساعت 8 بود.به جای اینکه مستقیم برم شرکت راه افتادم الکی توی خیابون ها چرخیدم.اتوبان مدرس و چمران و ولیعصر و بعد هوس کردم یه سر برم ولنجک ، که وقتی رسیدم و از ماشین پیاده شدم رسما قندیل بستم.نزدیک 9:30 رسیدم شرکت و تا در اتاقو باز کردم گفتن مامانتون 3 بار زنگ زدن و نگران بودن. سال 83 برای من سال آرومی نبود.فراز و نشیب زیادی داشت.کارمو عوض کردم. خونه گرفتم.یک مقدار از دلتنگیهام کم شد.بزرگتر شدم. در کنارش هم ساعت ها و روزهای زیادی را تلف کردم. کارهای زیادی می تونستم ولی نخواستم که انجام بدم.هر چه که بود گذشت.دلم نمی خواد برای 84 از الان شعار بدم . فقط می خوام توی ذهنم نگه دارم که باید یک کم سرعتمو زیاد کنم تا زیاد از زندگی که زده دنده 4 و داره میره عقب نمونم. ![]() ...................................................................................................
|
![]() باغ بی برگی roksana@gmail.com دیگران گذشته ها گذشته |