دلم می خواد ماهی قرمز بخرم.دو تا .از اون ریزاش.ولی نمی دونم تعطیلات که نیستم چی کارشون کنم.سبزه هم دلم می خواد داشته باشم.ولی بعد که یادم میوفته وقتی نیستم حتما خشک میشه دلم می گیره. یه مساله بامزه اینه که من هنوز عادت نکردم بگم خونه من.مثلا می خوام به دوستم بگم بیاد پیشم،میگم بیا خونه ما!حالا این ما کیه خدا میدونه.این دو روز خونه بودم.ماراتن گردگیری داشتیم.افتخار آشنایی با دوست پسر دختر خاله ام هم نصیبم شد.البته دختر خاله ام 15 سالشه.دیروز از عصر بارون میومد.موقع برگشتن تا قم بارونی بود و بعد هوا باز شد.دیشب خونه که رسیدم یه سوسک گنده درست دو متری در ایستاده بود و خیلی ریلکس شاخک هاشو تکون می داد.اونهایی که ترس منو از سوسک می دونن می فهمن چی کشیدم.یه قوطی پیف پاف خالی کردم روش با این حال تا 20 دقیقه بعد هنوز تکون می خورد.خودم از بوی حشره کش بیهوش شدم و تا صبح کابوس سوسکی دیدم. هنوز جرات نکردم جسد خشک شدشو بردارم.به اولین داوطلبی که حاضر بشود جسد یک سوسک خشک شده را به بیرون آپارتمان شوت کند یک شام خوشمزه جایزه داده می شود!

پ ن :
یک سوال از خانم ها : شماعیدی برای پدرتون چی می خرین ؟
یک سوال از آقایون : عیدی چی دوست دارین هدیه بگیرین؟
کاملا بی ربط ! چرا تولد من یاد رفت؟
...................................................................................................
ابتدای صفحه