دیشب نزدیکی های 12 پیدایش شد.تازه مسواک زده بودم و آمده خوابیدن می شدم. گرسنه و خسته بود.شام نداشتیم و لاشه خشک شده سوسک هم هنوز وسط اتاق بود. پرسیدم فکر میکنی سوسک ها هم خواب زمستانی دارن؟ اگر این طور باشد باید فرض کنم که خواب زمستانی تمام شده و یکی یکی بیدار می شوند.
پایین تخت من دراز کشید و بدنش را کش و قوسی داد و گفت خیلی خسته ام.بیا قولنجمو بشکون. بلند شدم و دو پایی روی کمرش رفتم. قولنجش که شکست پرسید شام چی داریم؟ نه اینکه هنوز از بابت لازانیا دلخور بودم پتو را روی سرم کشیدم و گفتم تخم مرغ!
...................................................................................................
ابتدای صفحه