پنج شنبه شب عروسی دعوت هستیم. من هم اصلا دلم نمی خواهد بروم.
امروز نشسته بودم و همه اش به این فکر می کردم که کاش اتفاقی بیفتد و من این عروسی
را نروم. بعد دیدم فقط اتفاق های خیلی بد و غیرمنتظره می تواند باعث نرفتن من بشود.
من هم که شانس ندارم. خدا آروزهایم را گزینش می کند و هر کدام را میلش بکشد برآورده
می کند و همیشه هم بدترینشان است.
خدایا شکرت.... صد تا عروسی دیگر هم بر خلاف میلم می روم. حرفهای امروز صبح
من را بی خیال شود. اصلا آمادگی هیچ اتفاقی را ندارم
...................................................................................................
ابتدای صفحه