مامانم خیلی دلش می خواست قبل از رفتن با همسایه آشنا بشه.بیشتر برای اینکه
در مواقع اضطراری بتونم از یکی کمک بگیرم.روش هم نمی شد بره در 9 تا واحدو
بزنه ببینه کدومشون آدمهای مطمئنی هستن.خوب یکسری اتفاق کمکش کردن.شب بعد
از اسباب کشی برای عذر خواهی بابت سرو صدا رفتم طبقه پایین .خانم مسن همسایه
اطلاعات کل آپارتمانو بهم داد.از مجموع 9 واحد دیگه آپارتمان 2 تاش همیشه خالیه که
یکی بغل دست منه یکی هم بالای سرم.پس خیالم از بابت سروصدای طبقه بالا راحت
شد.4واحد بعدی 4 تا خانم مسن زندگی می کنن و یک واحد هم طبقه 5 دختر دانشجویی
ساکنه و دو واحد بعدی هم دو تا زوج زندگی می کنن.وقتی روزجمعه برق برای 7-8
ساعت قطع شد فرصتی فراهم آمد که بیشتر با همسایه ها آشنا بشیم.
این بود که مامان امروز که می خواست بره 4 تا خانم مسن و یک دختر دانشجو را
سپرد به من و رفت.
...................................................................................................
ابتدای صفحه