یازدهم آبان ماه ۱۳۸۳ می دانی خداوند خیلی چیز های دیگر هم آفریده است.
این رزیتا و دوستش به نظرم کمی احمق می آیند و گرنه در این مواقع سگ که سهل است فکر کنم اگر شیر غران هم باشد بتوان از سر بازش کرد.باید ببینیم چه چیز باعث می شود که رزیتا و دوستش به جای فکر کردن به قفل و کليد و اتاقهاي دربسته و تختخواب های آشفتهي گيج وسوسهکننده و بالشهاي نرم اغواگر در کنار هم بنشینند و به چشم های هم نگاه نکنند.فیلم ببینند و از همه جا حرف بزنند و بگذارند زمان همین طوری بگذرد و بعد آهی بکشند و هر کدام دنبال کار خود بروند. تازه اگر این رزیتای شما انقدر صادق باشد که راست بگوید.آخر این قضیه سگ به نظر فقط یک بهانه می آید.میدانی که در این دوره و زمانه خیلی ها دلشان می خواهد خود را پاک و منزه نشان دهند. یک مورد دیگر،رزیتا کمی به نظرت لوس نمی آید؟ می توانستی مثلا اسم مرا برایش بگذاری! ![]() ...................................................................................................
|
![]() باغ بی برگی roksana@gmail.com دیگران گذشته ها گذشته |