دوم آذر ماه ۱۳۸۳ مکالمه تلفنی من و دختر عموی 2 ساله نیمه عزیزم
من : سلام ببعی من کیانا : سُسی سلام.عمو توش؟( به رکسی میگه سُسی) من : عمو نیست.رفته اراک. کیانا: شهره جون توش؟ (مامان من ) من : نیست رفته اراک. کیانا : تو کجایی؟ من: من خونمونم کیانا: خونه کی؟ من : خونه خودم کیانا: اونجا خونه تو نیشت.خونه تو اون دور دوراشت.اونجا خونه عمو و شهره جونه. تو خونه ندالی. من : حالا من چی کار کنم که خونه ندارم کیانا :گربه کن (صدای افتادن گوشی روی زمین( ![]() ...................................................................................................
|
![]() باغ بی برگی roksana@gmail.com دیگران گذشته ها گذشته |