ششم آبان ماه ۱۳۸۳ دیشب بعد از مدتها خواب دیدم.خوابی کاملا واضح.نه مثل همیشه که صورتهای آدمها
محو هستند و مکانها نامشخص.اینبار کاملا واضح خواب دیدم که از سر کار به خانه برگشته ام.منظورم از خانه همان خانه خودمان است.نه این خانه و نه آن یکی خانه ای که هنوز اسباب کشی نکرده ام(خودم هم گیج شدم) بگذریم.خواب دیدم که به زور می خواهند شوهرم بدهند.به مردی که هنوز ندیده بودمش. کلی جیغ و داد کردم. شانس آوردم با زنگ بی موقع تلفن از خواب پریدم.فقط کمی دلم سوخت. اگر 30 ثانیه دیر تر زنگ خورده بود صورت شوهرم را می دیدم. ![]() ...................................................................................................
|
![]() باغ بی برگی roksana@gmail.com دیگران گذشته ها گذشته |