گرفتم.دیروز عصر .همان زمانی که ربنای شجریان از رادیو پخش می شود.
مامان امضا کرد. پدر امضا کرد و من برای یک سال صاحب خانه شدم.
خانه ای در طبقه چهارم آپارتمانی 5 طبقه با دیوارهای بلند و نمایی از سنگ های سبز و مشکی.
ساختمانی که از این پس باید روزها و شب های بسیاری را به تنهایی در آن سر کنم.
نمی دانم چرا از شوق و ذوق افتاده ام. دلتنگ و عصبی هستم.
کمی ترسیده ام.مدام به این فکر می کنم که چگونه این شبهای بلند زمستان
را تنهایی تاب آورم.
ترکیب جالبی می شود شبهای بلند و طولانی زمستان و تنهایی من.
...................................................................................................
ابتدای صفحه