دو میز آنطرف تر سمت راست من می نشیند.35 سال سن دارد.ازدواج نکرده است .دوست دختر ندارد. آخرین بار 15 سال پیش کتاب خوانده است.از شعر چیزی نمی داند.سیاست حالش را به هم می زند. روزنامه نمی خواند.تلویزون ایران را نگاه نمی کند.نام رئیس جمهورآمریکا را به زور می داند. موسیقی ایرانی را جواد خطاب می کند.دختران ایرانی را عوضی و پولکی می داند.
هیچ کدام از شهرهای ایران را نگشسته است.می گوید حیف پول که در ایران خرج کنی....
سالی یکبار 7-8 روزی راهی تایلند می شود.می گوید آنجا همه چیز ارزان است.روی همه چیز تاکید می کند.
شاید دخترکان نابالغ تایلندی که با قیمت ناچیز فروخته می شوند هم جزو این همه چیز باشند.
تنها راه خلاصی ایران از وضعیت فعلی را حمله آمریکا یا اسرائیل می داند.
دستهایش را با شوق به هم می مالد و می گوید:فکرشو بکن حمله کنن چه حالی میده!
در جواب همکار دیگرم که می گوید آدمهای بی گناه زیادی کشته میشوند می گوید:بالاخره آزادی هم بهایی دارد.
...................................................................................................
ابتدای صفحه