صبح یه بلیط گرفتم برای ساعت 9 شب. اینجوری برای کلاس زبانم غیبت نمی خورم.

اما همین لحظه بعد از اینکه از ساعت 9 صبح تا حالا 894 دفعه از روی صندلی بلند شدم و دوباره

نشستم و 894 دفعه طول اتاقو بالا و پایین رفتم و صدای همه در اومد به این نتیجه رسیدم که گور

بابای هر چی کلاس زبانه.اینه که به محض اینکه از شرکت خلاص بشم با هر وسیله ای شده خودمو می رسونم خونه.

می دونم که خیلی بده آدم انقدر کم طاقت باشه.

از الان تا ساعت 5 هی روی کاغذ می نویسم دلم تنگ شده.دلم تنگ شده......دلم تنگ شدههههههههههههههه

...................................................................................................
ابتدای صفحه