subject : از دور می بوسمت

مدتهاست برای کسی نامه ننوشته ام.حتی نمی دانم یک نامه را چگونه باید آغاز کنم.
آخرین نامه ات چند روز پیش به دستم رسید.خواندن این نامه های پینگلیش هم کار مشکلی است.مخصوصا با آن جمله بندی های همیشه درهم تو.
ازم خواسته ای که مفصل از خودم بنویسم.من خوبم...کمی تنهایی اذیتم می کند.کلاس زبان اسم نوشته ام.دیروز خانه را تمیز کردم.یخچال افتضاح بود.کلی سیب گندیده و ماست کپک زده و هندوانه لیز شده را دور ریختم.
هم خانه ای از من هم تنبل تر است.اسمش را گذاشته ام موج منفی.
تو که می دانی خودم این روزها هزار تا فکر و خیال و گرفتاری دارم.
یکشنبه ها با چند نفری از بچه ها دور هم جمع می شویم. محل قرارمان یکی از آن کافه های کوچک نیمه تاریک است.درست روبروی جایی که تو دوست داشتی.هر یکشنبه جایت را خالی می کنم. از او پرسیده ای.خبر خاصی نیست. مثل همیشه.نامه ام خیلی درهم برهم شد.از دور می بوسمت.

پ.ن :برایم عکس بفرست.فکر می کنم چهره ات را فراموش کرده ام.
...................................................................................................
ابتدای صفحه