از پنجره کوچک آشپزخانه صدایشان را می شنوم.برای ناهار دورهم جمع شده اند.
: اشتباه کردم زودتر ازدواج نکردم.این همه سال هر چی در آوردم هدر دادم.
زنم این 2 سال کلی جمعو جورم کرده.
:زنت کار میکنه؟
:آره. من واقعا مدیونشم. از من خیلی بهتره
: اینجوری نگو . توام کار می کنی. زحمت می کشی.
:آره. ولی اون از من خیلی مهربون تره.
:اینو هیچ وقت بهش نگیا.روش زیاد میشه.
:اتفاقا من همیشه بهش میگم. زنمه.باید بدونه دوسش دارم
:من هیچ وقت به زنم نمیگم.زنها همیشه باید بمونن تو خماری.
مطمئن بشن دوسشون داری دیگه مگه کوتاه میان .تا آخر باید سواری بدی!!
پدرم خدا بیامرزدش می گفت جلو زنت اگر شل بیای کارت تمومه.
از همون روزاول اگر غذاش سوخت باید سفره رو پرت کنی توی کوچه.چند تا چینی ضرر
می کنی عوضش میختو برای همیشه محکم کردی!!
...................................................................................................
ابتدای صفحه