اگر مي دونستم كي سرنوشت آدمها رو مي بافه ، ازش مي خواستم مال منو كلا بشكافه...
( خانه اي روي آب(

من اگر مي دونستم سرنوشت آدما رو كي مي بافه ازش مي خواستم مال منو يك
قسمتهاشو بشكافه ، با يك رنگ ديگه ببافه ، مثلا آبي بد نبود ، چون فكر كنم اين روزها
فقط تو قسمت خاكستري سرنوشتم هستم ، تازه ازش مي خواستم يك كم بوي بارون
هم لا به لاي بافتهاش بزاره ، اگر برام مرام بزاره و سه بعدي ببافتش كه نور علي نور
ميشه،اين جوري از زواياي مختلف مي تونم ببينمش ، سرنوشتمو ميگم ....
اگر چهار بعدي ببافه كه ديگه مرام كش ميشم ، بعد چهارمش ميشه قطره هاي همون
بارونه كه بوشو بين تارو پود سرنوشتم بافته......

پ.ن : نه توتو و نه مرغ خالي... مرغ عشق!!!!
...................................................................................................
ابتدای صفحه