یادته ؟ من جیغ می زدم و شماها هی می رفتین جلوتر . جلوتر . انقدر که دیگه
باید روی نوک پاهایم می ایستادم و هی می پریدم بالا تا آب توی دهنم نره .
پشت به موج و رو به ساحل می ایستادیم و زنجیر وار دست های هم دیگرو می گرفتیم .
هی می گفتین موج که آمد بپرین بالا و بعد میامد . سنگین و غران ....
می پریدیم بالا و یه جورایی روی موج می رقصیدیم . باد که شدید تر میشد موج ها هم بلندتر و
خشمگینتر ..
تازه اول با حالیش بود .
یادت بود که همیشه پشت به موج وایسی وگر نه آب با شدت می زد توی
صورتت و دهنتو که باز می کردی آب شور و تلخ یهو می ریخت
توی دهنت .... و تا به خودت می جنبیدی موج بعدی ... اون وقت دیگه بازی نبود
دیگه توی دستشو ن اسیر میشدی . پشت هم میومدن .. انقدر که چشمهات قرمز بشه و از شوری آب سرفه کنی .
بزنی بیرون . بعد با شدت می کوبیدنت به سنگ ریزه های کنار ساحل
انقدر که وقتی بیرون میومدی پاهای زخم و دست های خراشیده ات یادت می انداخت
که دیگه با قوی تر از خودت شوخی نکنی.
چرا یادم رفته بود ؟ دوباره زدم به آب یادم رفت پشت به موج پیش برم . یک دفعه زدم به موج .
همون تلخی و شوری رفت توی گلوم . انقدر سوزوند که تا مدتها سوزشو تلخی رو
توی گلوم احساس کردم . توی قلبم اما نه . به موقع نذاشتم پایین بره .


پ.ن : از اشکالات نوشتن توی کافینت اینه که فرصت فکر کردن به نوشته ها را ندارم .
...................................................................................................
ابتدای صفحه