بیست و هفتم خرداد ماه ۱۳۸۲ روي يك تكه كاغذ نوشته بود ، دموكراسي بسته بندي و فله رسيد و زده بود پشت شيشه ،
صبح كه رفتم شير بگيرم ديدمش، متوجه شد كه با كنجكاوي دارم ميخونمش ، فروشنده سوپر رو ميگم، گفت : بيارم ببينين؟ و بعد پشت يخچال خم شد و در را باز كرد و يك ظرف بيرون آورد ، مثل همين ظرفهاي يكبار مصرف ماست ، نگاه كردم ، خيلي آبكي بود، مثل همين شيرهاي شيشه اي كه رمق ندارن ، گفت : ولي بسته بنديشو ببرين مطمئن تره ، هم خارجيشو داريم هم ايراني، پرسيدم ميشه خارجيشو ببينم، چشمكي زد و گفت : خارجيش قاچاقه ، من يه چند بسته از قبل دارم ، و بعد پشت مغازه گم شد ،2 دقيقه بعد برگشت ، و چند تا قوطي روي ميز گذاشت ، مثل همين قوطي هاي رب گوجه ، خارجيش شيك تر بود ، اونا خوب بلدن با زرق و برق همه چيزو به خورد مردم بدن، وطنيه ساده تر بود ، گفتم : يك دونه از همين وطنيش بدين ، خارجيش ممكنه به آب و هواي اينجا و مزاج ما سازگار نباشه ، برگشتم خونه ، وقتي بازش كردم بوي گندش همه جا رو برداشت ، تاريخ مصرفش گذشته بود . دموكراسي وظني بهتر از اين نميشه. ![]() ...................................................................................................
|
![]() باغ بی برگی roksana@gmail.com دیگران گذشته ها گذشته |