# صورتش دقيقا مثل وضعيت آسمون قبل از توفان بود، درهم با ابرهاي تيره!!
حدس زدم اتفاقي افتاده ولي نميدونستم قضيه چيه، تا بعد از شام كه اومد تو اتاق
و خيلي آروم گغت:ميدوني امروز توي كمدت چي پيدا كردم؟ بي حوصله گفتم:سيگار ؟؟؟
و يكدفعه ابرها به هم خوردن و توفان وزيدن گرفت و صداي رعد تمام اتاقو پر كرد...
نهههههههههه....... بايدم ندوني .....7 جفت جوراب كثيف......و بعد جوراب هاي بيچاره
مثل سند جنايت آمريكا در هوا تكون داده شدند !!!
قبول دارم كه واقعا بوي بدي ميدادن!!! ولي خوب خنده ام گرقته بود و هر كاري ميكردم نميتونستم
خودمو كنترل كنم، مامان فقط گفت هر چي بزرگتر ميشين گندتر ميشين!!! و رفت
ولي تركشش داداشمو گرفت، اتاق اونم زيرو رو شد، نميدونم از توي اتاق اون چي پيدا شد.
امروز بعد از چند روز صبح تا ساعت 10 خوابيدم، خيلي مزه داد. خستگي بدنم از بين رفت.

# دو شب تا صبح بارون اومد و صداي رعد و برق انقدر زياد بود كه دزدگير ماشينها فعال ميشد،
من هر دو شب تا ساعت 5 بيدار بودم، يه پتو به خودم ميپيچيدم و توي پذيرايي روي مبل
مچاله ميشدم و به صداي برخورد قطرات بارون روي سقف و كانال كولر گوش ميدادم ،
راستش يه كم هم ترسيده بودم ، دلم ميخواست برم پيش پدرم ولي روم نشد، اتاق يك لحظه
روشن ميشد و بعد صداي رعد تمام فضا رو پر ميكرد، يك كم دچار اوهام هم شده بودم،
سايه هايي روي ديوار ميديدم كه بعد معلوم شد سايه خودمه!!!!
نميدونم چرا ياد يه كارتون افتادم كه توي بچگي ديدم، همون كه سگه و گربه باهم توي اتاق زير
شيرووني بودن و رعد وبرق ميزد، به هم گفتن بيا با هم بلرزيم، بعد شروع كردن با هم لرزيدن.
آهايي كسي نبود بياد با هم بلرزيم؟؟؟؟؟
...................................................................................................
ابتدای صفحه