بیست و هفتم اسفند ماه ۱۳۸۱ نگفتم!!!!! امروز جلسه آخر كلاس بود،و چك من هم آماده نبود،و اين يعني
پدر جون !!مامان !!پول دارين به من بدين....... انقدر حالم گرفته شد ، مامانم گفت : بهتر، چون همشو خرج ميكردي، از كار قبلي كه بيكار شدم ، شروع كردم به خرج كردن پس اندازم!!!!! ولي مثل آبي كه توي آفتاب داغ مرداد ماه زود بخار ميشه ، پول منم تموم شد!!!!!! يك مقدار پول توي بانك دارم، ولي دفترچه اش پيش مامانه، و امكان نداره بتونم ازش بگيرم!!!!!!! آيييييي هوارررررر زندگيييييه سگييييييييي!!!!!!! يك خوبي زندگي در كشور هاي اروپايي و آمريكا اينه كه ، جوونها خيلي زود ميتونن استفلال داشته باشن، خونه جدا بگيرن، خودشون كار كنن، هم زمان درس هم بخونن. البته منم نرفتم. فقط شنيدم، و شنيدن كي بود مانند ديدن!!!!!!! بايد از عاليجناب بپرسم. بگذريم......آقا يه بانكي چيزي سراغ ندارين وام بده؟؟؟؟؟؟؟ ![]() ...................................................................................................
|
![]() باغ بی برگی roksana@gmail.com دیگران گذشته ها گذشته |