بیست و هشتم بهمن ماه ۱۳۸۱ سلام.
روز شنبه براي انجام كاري اومدم تهران، كاري كه فكر ميكردم فقط 1 روز طول بكشه ولي شد 3 روز، جايي كه بودم هم به اينترنت دسترسي نداشتم، چون فكر ميكردم سفرم زياد طول نميكشه هيچ وسيله اي با خودم برنداشتم، ايينجا هم چيزي ننوشتم ، فكركردم كه خوب زود برميگردم، تنها دلخوشي من براي اين سفر فرصت ديدار يكي از دوستان بود كه اونم ميسر نشد ، براش كلي انتظار كشيدم ولي بي نتيجه ، اگر بفهمه كلي ميخنده، واقعا هم خنده داره!!!! بگذريم..... امروز صبح كه راه افتاديم برف ميومد، تفريبا تند و ريز، اول اتوبان خيلي شلوغ بود، و از شانس بد بخاري ماشين خراب شده بود ، تا اينجا از سرما لرزيدم، به محض اينكه رسيدم خونه ، اومدم سراغ كامپيوتر ، مسنجرو باز كردم، فقط يك سلام از يك دوست > بعد رفتم سراغ كامنتها، و ............. دوست عزيز ديوانه ، من واقعا عذر ميخوام ، ببخشيد كه در اينجا بهت توهين شده، و ممنون كه وقت گذاشتي و حواب دادي ، كرگدن جان شما هم ببخش ، اگر زودتر اين نوشته هارو ديده بودم پاكشون ميكردم ، شني جان ممنون ، جواب خوبي دادي، اين دعوا و خصومت كاملا يك طر فه است ، چيزي كه منو خيلي ناراحت ميكنه اينه كه من خودم به كسي توهين نميكنم، نميگم هيچ وقت پيش نيومده ، نه!! ولي كسي كه اون كامنت ها رو گذاشته منو ميشناسه ، و چون هر دو در يك شهر زندگي ميكنيم ممكنه يك روز چشممون هم به هم بيوفته ، من اگر بخوام هم نميتونم جواب اين توهين ها رو بدم ، تنها كاري كه ميتونم انجام بدم پاك كردنشونه و اينكه دعا كنم همه كسايي كه به اينجا سر ميزنن اونا رو نخونده باشن ، باز هم از همه عذر خواهي ميكنم، من واقعا بي تقصيرم...... ![]() ...................................................................................................
|
![]() باغ بی برگی roksana@gmail.com دیگران گذشته ها گذشته |