بچه ها دنياي جالبي دارن,از لحظه اي كه شروع به شناخت دنياي اطرافشون ميكنن
برخوردها و عكس العمل هاي جالبي از خودشون نشون ميدن.تقريبا اكثريتشون اگر ترس از چيزي
رو تجربه كنن ديگه هميشه توي ذهنشون ميمونه,هر چي بهشون بگي آتيش خطرناكه گوش نميدن
ولي همين كه يك بار دستشون بسوزه كافيه كه ديگه هيچ وقت دوباره دست زدن به آتيش رو تجربه نكنن.
ولي ما بزرگترا نه...
هر بار دستمون ميسوزه ميگيم آخ..,گاهي ميگيم آخ..وايييي....,
بستگي به درجه سوختگي داره,گاهي با چند تا فوت و زير آب گرفتن خوب ميشه,
گاهي بايد چند روزي پانسمان رو تحمل كنيم و گاهي درجه سوختي انقدر
زياده كه بايد براي هميشه قيد عضو سوخته رو بزنيم.
ولي آدم كه نميشيم,اگر باز هم پيش بياد دستمونو ميكنيم توي آتيش,
تا به حال خارپشت ديدين؟ از اين كوچولوها كه صورت خوشگلي دارن ,جوري
كه آدم دلش ميخواد بغلشون كنه و ببوستشون؟وقتي دستت رو به قصد ناز كردن
و ابراز محبت ميبري جلو ,يك دفعه......
بعضي از آدما هم همين حالت رو دارن,تا مياي بهشون نزديك بشي خارشون به
دستت فرو ميره,كاش هميشه دستت باشه,گاهي چنان خاره به قلبت فرو ميره كه
تا مغز استخونت تير ميكشه, اون وقت كه پيش خودت ميگي باشه اين بار آخر بود.ديگه طرفش نميرم,
ولي دردش اعتياد مياره,بعد از يك مدتي عادت ميكني ,برات مثل داروي درد ميشه,
كم كم ياد ميگيري مثل طب سوزني جوري قرار بگيري كه خارهاش در نقاطي از بدنت فرو بره كه نه تنها درد نداشته باشه
بلكه برات آرامش بخش هم باشه,
اينه كه ميگن انسانها با هر شرايطي خودشون رو وفق ميدن!!!!!!!!!!

پ.ن:گل بي خار كجاست؟

نامت را به من بگو
دستت را به من بده
حرفت را به من بگو
قلبت را به من بده
من ريشه هاي تو را دريافته ام
با لبانت براي همه لبها سخن گفته ام
و دست هايت با دستان من آشناست
در خلوت روشن با تو گريسته ام
براي خاطر زندگاني
و در گورستان تاريك با تو خوانده ام
زيباترين سرودها را
زيرا كه مردگان اين سال
عاشق ترين زندگان بوده اند
...................................................................................................
ابتدای صفحه