مادر بزرگم 6 ماه پيش براي ديدن عمه ام رفت لندن، من و برادرم
به شوخي ميگفتيم چي ميشه بعد از 6 ماه مامان بزرگ بياد بعد
انگليسي رو مثل بلبل حرف بزنه!!!!!!!! روز جمعه سفر به پايان رسيد،
ديروز كه براي ديدنش رفته بوديم،گفتم:مامان بزرگ اونجا قلبت اذيتت نكرد؟
(آخه ناراحتي قلبي داره)گفت: نه مادر ،اونجا هر هفته ميرفتيم hodpital يه check up
كامل ، همه هم free بود، تازه weekend هم ميرفتيم بيرون شهر......
تو خود بخوان حديث مفصل از اين مجمل.......
نميدونم چرا عمه ام همش براي من لوازم آرايش و لباس هاي عجيب غريب ميفرسته!!!
بيشتر دلم ميخواست برام كتاب ، نوار، سي دي يا حتي عكس ميفرستاد،
من اگر 1000 روز از صبح تا شب آرايش كنم اين همه وسيله اي كه برام فرستاده
تموم نميشه!!!! تازه كاربرد بيشترشو بلد نيستم!!!!!!
تازگيا مامان گير داده كه تو هم برنامه ريزي كن براي رفتن، عمه ام گفته خودم
كاراتو درست ميكنم، خوب من يك بار ديگه ميخواستم برم، البته يه جاي ديگه،
كه نشد، اين بار ....... تا ببينم چي پيش مياد.........

امشب چند تا شعر از مجموعه شعر و موسيقي معاصر يونان خوندم،
كه شامل آثار دو تن از شاعران نامدار اين سرزمين است كه به طور مشخص
دو دوره رنجبار و سياه تاريخي را در بر مي گيرد، اول هجوم فاشيسم آلمان را در
سالهاي جنگ جهاني دوم (1939 تا 1945) و ديگر سالهاي تاريك حكومت سرهنگان
كودتاچي (از 1967 تا 1974)

ترانه هاي ميهن تلخ
اثر : يانوس ريتسوس

ياد مردگان
در گوشه اي از تالار
پدربزرگ ايستاده است
در گوشه اي ديگر
ده تن نوادگان او
وبر سطح ميز
نه شمع
در گرده ناني
بر نشانده.
مادران
مويه كنان
موي از سر ميكنند
كودكان خاموشند
و آزادي
از پشت دريچه نظاره ميكند
و آه ميكشد.
...................................................................................................
ابتدای صفحه